امروز از نادر ترین روزهای زندگیم بود. هم شاد بودم و خندیدم و کار کردم و کیف و حال کردم، هم افسرده شدم و گریه کردم و سکوت کردم. نکته ی جالبی که هست اینه که الآن دوباره برگشتم به همون حالت شادِ پرانرژیِ صبح.
+ واقعاً چه خبره توی قلب ما؟
آنچه بر من می گذرد
امروز از نادر ترین روزهای زندگیم بود. هم شاد بودم و خندیدم و کار کردم و کیف و حال کردم، هم افسرده شدم و گریه کردم و سکوت کردم. نکته ی جالبی که هست اینه که الآن دوباره برگشتم به همون حالت شادِ پرانرژیِ صبح.
+ واقعاً چه خبره توی قلب ما؟
تک تک دوستای نزدیکم دارن ازدواج می کنن، درحالیکه من در حال حاضر اصلاً قصد ازدواج ندارم و حتی نمیخوام بهش فکر کنم. نمی دونم ارتباطم با دوستان متأهلم چجوری میشه و اصلاً ادامه پیدا می کنه یا نه، زیادم مهم نیست. به قول "آ" (آ دوستِ دورانِ مدرسه ام میباشد) امسال هر کی هم که ازدواج کنه، ما کنار هم و با همیم.....
+ این روزا شوق نقاشی توی وجودم ته کشیده، دلیلش رو هنوز نمیدونم اما دلم نمیخواد ادامه پیدا کنه.....
نظرتون درباره ی کار دانشجویی چیه؟ تجربه ای ازش دارین؟ ایده یا نظری؟
+ هرچند درحال حاضر انگیزه م فوران کرده، ولی به زودی باید با یه موقعیّت ناشناخته روبرو بشم و این یه کم نگران کننده ست.....
هیچوقت یادم نمیره که روز شماری می کردم ۱۷ ساله بشم و الآن نزدیک ۱۹ سالگیام!🙂
هیچوقت یادم نمیره که چقدرررر دلم می خواست موبایل خودمو داشته باشم و الآن حدود ۵ ساله که دارمش، درحالیکه صمیمی ترین دوستام امسال موبایل گرفتن!🥲
هیچوقت یادم نمیره که چقدررررررر آرزوم بود یه اسپیکر اون مدلی داشته باشم و توی فکر خریدنش بودم که یکی برام هدیه آورد و الآن یکساله که دارمش!😍
هیچوقت یادم نمیره که چقدر شب و روز برای کنکور جنگیدم و تلاش کردم به این امید که این روزا رو داشته باشم، و الآن دو ماهه که دارم با این روزا زندگی می کنم!🥲
کاش هیچوقت یادم نره، کاش همیشه یادم بمونه که زندگی روی خوش به من زیاد نشون داده، کاش ببینم.....!
این روزا تجربیاتم زیاد شدن، در واقع هرچقدر بیشتر میگذره احساس می کنم زندگی رو بهتر می فهمم. زندگی چیز عجیبیه، ولی خوشبختانه میشه باهاش کنار اومد.....
امروز خوندن کتابی که خیلی وقت پیش دوستم داده بود رو بالاخره شروع کردم. درباره ی تله های رفتاری بود. خوشحالم که خوندمش. چیزایی رو خوندم که برام خیلی لازم بود.
و من همچناان منتظر نتیجهی انتخابرشته هستم.....🥲
همچنان منتظر نتیجه ی انتخاب رشته هستم. یه اطمینان قلبی که نمی دونم از کجا اومده بهم میگه همون اولویت اول رو قبولم. امیدوارم که همینطور باشه.....
وقتی نتیجه بیاد میشه برای جشن گرفتن هم تصمیم گیری کرد(✷‿✷)
+ دعا کنید همون که میخوام قبول بشم🥺
درسته که هنوز مدرک زبان نگرفتم، هنوز کلاس رانندگی نرفتم، هنوز مدرک خوشنویسی ندارم، هنوز کلاس آشپزی نرفتم، هنوز مدرک عکاسی نگرفتم، هنوز استخدام نشدم، هنوز کلاس نقاشی نرفتم، هنوز دوره ی فیلمسازی رو تا آخر نرفتم، هنوز رژیممو درست نکردم، هنوز ماشین نخریدم و هنوز خیلی کارای دیگه انجام ندادم، اما همینجا به خودم قول میدم که همهی تلاشم رو بکنم تا به تکتک اینا برسم و سال بعد، همین موقع همشونو داشته باشم!
امروز سعی کردم تلاش کنم برای هدفم. درسته که هنوز اولشه ولی پیشرفتم خیلی خوب بوده و از خودم راضیم. حدود ساعت ۱۰ نمی دونم چرا یهو تصمیم گرفتم سروش نصب کنم و بعدش که وارد حساب کاربریم شدم بلافاصله وضعیت گذاشتم. یکی دو دقیقه بعد "ی" به وضعیتم واکنش نشون داد و این حقیقتاً از عجایب خلقته.....
یه تصمیم کاملاً جدی گرفتم و اونم اینه که هر طور شده تا قبل از بیست و یک سالگی برای خودم ماشین بخرم. شاید دیگران فکر کنن محاله، ولی از نظر من ممکنه و احتمالش هم بالاست؛ چون حاضرم به خاطرش تمام تلاشمو بکنم.....
فقط یه هدف بزرگه که میتونه به من انگیزه ی تلاش بده.....
این چند روز اخیر دائماً پیتزا پختم. قطعاً هنوزم برام همون همیشگیه، ولی معمولاً آدما وقتی یه چیزی براشون عادی بشه دیگه قدرشو نمی دونن، اصلاً دلم نمیخواد اینجوری بشم. برای همین شاید دیگه درست نکنم تا یه مدت طولانی.....
بی صبرانه منتظر انتخاب رشته هستم و البته امشب مهمون داریم و منتظر اونا هم هستم.😁
دیشب بعد از اینکه برگشتم خونه، درگیر کارهای خودم شدم و یکدفعه پدرم با یه کیک وارد شد.🎂 حقیقتاً غافلگیر شدم. اصلاً توقعش رو نداشتم که برام کیک بخره.
می دونم خیلی خوشحال بود از رتبه ی من، ولی جداً هیچ توقعی از هیچکدومشون نداشتم که کاری برام انجام بدن.....
خلاصه اینکه غافلگیر کننده بود!
رفتم کارنامه ی نهایی کنکور رو گرفتم و....
وای خدااااااااااااااااااااااااا 😍 😍 😍
کل مسیر داشتم جیغ میکشیدم از خوشحالی😂
از رتبهم عکس گرفتم و فرستادم برای بابا. اون لحظه که فرستادم احتمالاً درگیر جلسه بود و فقط بازش کرد، ولی بعدش یه صفحه برام سخنان انگیزشی فرستاد.....
اصلاً نمی تونستم باور کنم که اییینقدددررر خوب شدم!!
+ خدایا ممنونم ازت که اینقدر خوبی 💚 🌱
دیشب همون چندتا آهنگ غمگینی که داشتم رو هم حذف کردم و در عوض چندتا آهنگ انگیزشی به لیست موسیقیم اضافه کردم.😍
امروز بعد از مدتها صبحانه خوردم.(جل الخالق!)
+ نمی دونم دیگران هم اینطورین یا نه ولی من تا مدت ها بعد از اینکه یه چیز جدید می گیرم حالم خوبه.....
از شوق استفاده از هندسفری جدید دیگه نتونستم بخوابم. هنوز دارم باهاش موسیقی گوش میکنم. کاملاً با هندسفری قبلی متفاوته....
+ فردا احتمالاً خیلی مشغول آشپزی بشم😍
امشب با بابا رفتیم و یه هندسفری جدید گرفتم که الآن توی گوشمه. اینقدر سهبُعدی پخش می کنه که اولش فکر کردم به موبایلم وصل نیست و موبایلم بدون هندسفری داره صوت پخش میکنه.🤨
میخوام اگه خدا بخواد امشب زودتر بخوابم.....🥱
من همچنان کمی وقت و یک دنیا کار دارم. هر چند این حالت از نظر من، هنوز حالت بدی نیست، چون کارهایی که دارم رو دوست دارم و دلم میخواد انجامشون بدم. 😁
امروز احتمالاً دوباره «ز» رو می بینم.....
چرا تابستون داره تموم میشه؟ چرا؟!🥺
امشب شیرینی درست کردم برای تولد «ز». البته دلم می خواست یه چیز بهتر درست کنم ولی نشد دیگه.😕
لباسی که براش گرفته بودم رو هم کادو پیچ کردم. تنها چیزی که مونده کارت تبریکه که قرار بود امروز بنویسمش ولی هنوز خالیه. همش تقصیر برقه، درست وقتی که می خواستم بنویسمش برق رفت و بعد هم که کلاً یادم رفت. الآن هم خیلی خسته تر از اونی هستم که روش تمرکز کنم. البته از لحاظ روحی پر از انرژی هستم ولی جسمی نه. به هرحال مهم نیست، هنوز فردا رو دارم.....
تولد «ز» فرداست. بالاخره با مامان رفتیم و براش یه لباس گرفتم. هرچند نمی دونم اندازهش میشه یا نه،ولی امیدوارم که بشه.😁🙈
احتمال میدم که تا فردا از مسافرت برگردن. حتی اگه برنگشته بودن باهاش تماس می گیرم. هرچند من هر بار که میرم مسافرت موبایلم به فنا میره و تماس هام دود میشن، ولی تنها کاری که به ذهنم میاد همینه.....
من خوشبختم. آدم خوشبختی که کسی رو داره که حرفایی رو بزنه که همه آرزو دارن بشنون.
آدم خوشبختی که دوستایی داره که همه آرزو دارن داشته باشن.
آدم خوشبختی که پدر و مادری داره که براش کم نمیذارن و همه جوره هواشو دارن.
آدم خوشبختی که اینترنت نامحدود داره...
دیگه برای امروز بسه واقعاً، ظرفیت خوشبختیم تکمیله😁🙈
طی یک اقدام ناگهانی تصمیم گرفتم زبان انگلیسی، عربی و آلمانی رو به طور جدی کار کنم. همین امشب هم شروع کردم به کار کردن. فقط جای یه نوشیدنی خاص خالی بود. آلمانی رو قبلاً تا نزدیکهای A1 کار کرده بودم ولی بعدش مشغول کنکور شدم و رهاش کردم. عربی و انگلیسی هم که رفیق مدرسه ی من بودن.....😁
انگیزه ای که دارم همراهیم میکنه تا زبان یاد بگیرم.....
+ ایده ای دارین برای یادگیری بهترِ زبان؟؟